خاطره و عکسهای کامران عدل از ارحام صدر منتشر شد+تصویر
تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۶۴۴۱۵۸
به گزارش خبرنگار ایلنا، کامران عدل، در صفحهی اینستاگرام خود، با انتشار چند عکس از رضا ارحام صدر (بازیگر پیشکسوت تئاتر اصفهان) نوشت: در 1367، استاد بزرگوار تاریخ «محمدابراهیم باستانیپاریزی»، که ارادت خاصی به ایشان داشتم، از من خواستند که کتابی بهمناسبت 400مین سالگرد انتخاب شدن اصفهان به عنوان پایتخت، توسط شاه عباس بزرگ، تهیه کنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به همین مناسبت در 1368 عازم اصفهان شدم و چند هزار عکس از این شهر و مردمانش گرفتم که در نهایت، بهعلت کارشکنیهای عدهای بهخاطر دشمنیهایی که از دوران کارم در «تلویزیون ملی ایران» از من داشتند، با دوسال تأخیر با نام «آنان که خاک را بهنظر کیمیا کنند»، بهتوسط انتشارات «توس» منتشر شد.
در این دوران، من، نهتنها از معماری سنتی و معماری نوین اصفهان عکسهای بسیاری گرفتم، مردم کوچه بازار و معمولی را نیز فراموش نکردم (ازجمله یک عکس کمیک هم بهزودی با عنون «دختربازی به سبک اصفهانی توی همین صفحه منتشر خواهم کرد)، و جایگاه مهمی هم به معماران و تعمیرکاران آثار باستانی و همچنین هنرمندان نامی اصفهان دادم. ازجمله این هنرمندان، نوازندهی توانمند «نی»؛ «حسن کسایی» و همچنین، هنرمند محبوب مردم ایران، زندهیاد «ارحام صدر» بود.
ارحام صدر را، من در 14 سالگی، وقتی برای اولین بار بهاصفهان رفتم شناختم. در آن دوران، پدر من، بهنوعی تبعید، به اصفهان رفته بود (بهخاطر اختلافاتی که با محمدرضا شاه در مورد کشاورزی ایران پیدا کرده بود).
یکی از شبها، ما را بهتئاتر آقای ارحام بردند، و در ردیف اول، روی مبلهای بسیار شیکی نشاندند. تابستان بود و تئاتر در فضای باز اجرا میشد (چهارباغ پایین). در آن شب فراموش نشدنی، که 62 سال از آن میگذرد و من، هنوز، مزهی آن را بهیاد دارم، زندهیاد «ارحام» نمایشنامهی «بورژوای نجیبزاده» (LE BOURGEOIS GENTILHOMME) اثر «مولیر» (Molière) را اجرا میکرد. آن هم با لهجهی اصفهانی. آن شب، من آنقدر خندیدم که دل درد گرفتم. این شب خاطرهانگیز، باعث شد که بعدها، من هر بار که بهاصفهان میرفتم، حتماً سری به تئاتر ارحام میزدم. این شخصیت بینظیر، همه را بهسخره میگرفت. بهصغیر و نفیر و کبیر رحم نمیکرد. دولت و حکومت و کارمندان شریف را، حسابی مشت و مال میداد. من نمیدانم، ولی، گویا هر وقت شاه بهاصفهان میرفت، یک سری هم به تئاتر ارحام میزد (در آن دوران، در تمام سینماها و تاترها، یک «لوژ» سلطنتی وجود داشت). شاید بههمین خاطر بود که این کمدین بزرگ تاریخ ایران، بدون هیچ واهمهای بهکارش ادامه میداد. متأسفانه، با بروز انقلاب، بهزندهیاد ارحام، اجازهی فعالیت نداند...
برگردیم بهاین سری عکسها.
زندهیاد ارحام، برای من حکم خدا را داشت. آنقدر او را بزرگ میپنداشتم، که بهخودم اجازه نمیدادم که مستقیماً از ایشان درخواست این عکاسی را بکنم، و از دوست بسیار بزرگوارم «رضانور بختیار» خواستم، که برای این جلسهی عکاسی، وقتی برای من از ایشان بگیرد. رضانور هم با کمال محبت این کار را کرد و یک بعد از ظهر، من رفتم بهمحلی که آقای ارحام معین کرده بود. بهمحض ورودم، ایشان با همان لهجهی غلیظ اصفهانی از من پرسید: «بگو اولش که تو پسر کودوم عدلی؟» جواب دادم: «احمدحسین». تا این را گفتم، با صدای بلندی به من گفت: «پس بذار من اول تو را یک ماچ حسابی بکنم». و من را در آغوش گرفت و بوسید. من حسابی تعجب کرده بودم و حیرت زده شده بودم، به او نگاه میکردم و نمیدانستم که چرا این مرد، اینطور با محبت من را در آغوش گرفته و بوسیده بود. بعد نشست و به من گفت که من به پدرت خیلی ارادت داشتم. مرد بزرگ و پاکی بود. از شنیدن این حرفها احساس کردم که دور چشمانم میسوزد. شنیدن این تعریفها، از زبان چنین بزرگ مردی که جامعهی ایران را این طور مسخره کرده بود، احساس خاصی به من میداد. مخصوصاً که این را باید بدانید که اگر شخصی، جامعه را نقد و مسخره کند، باید که «مو لا درز» زندگیاش نرود...
سپس برایم این جریان را حکایت کرد: «یک روزی آقای عدل به من زنگ زد که انبار کارخانه ریسباف آتش گرفته است (پدرم از مقام وزارت، بهرئیسی یک کارخانه پارچهبافی ارتقاء مقام گرفته بود). یک کارشناس بفرستید که خسارتها را بررسی کند. (آقای ارحام، در طول زندگی، غیر از هنرپیشگی، رئیس «بیمهی ایران» در اصفهان نیز بود). من هم به ایشان عرض کردم: «آقای عدل، من عوض کارشناس، دفترچهی چکم را خدمتون میفرستم». احساس غروری میکردم، که نمیدانید.
متأسفانه، ناشر، با قرار دادن عکس ایشان در کتاب اصفهان، مخالفت کرد و من نتوانستم از آن استفاده کنم. حالا شما برای اولین بار است که چشمتان با تصاویر ایشان روشن میشود.
بعد از تحریر- نام کتاب: «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» را، از آن جهت انتخاب کردم که؛ وقتی داشتم مسجد «جامع عتیق» را عکاسی میکردم، پای ایوان «خواجه نظام الملک» چشمم بهاین کتیبه افتاد: «آنان که خاک را بهنظر کیمیا کنند...». که یک معماری، به این عظمت، که افتخار آن را داشت که معمار خاص خواجه نظامالملک باشد، تا این حد فروتن باشد. در واقع دستان و شخصیت اینان بودند که «خاک را کیمیا» کردند، و امروز، میلیونها نفر از تمام دنیا و جهان به دیدن شاهکارهای آنان میآیند. مال ما هم در این دوره بهخودشان معمار میگویند! این کتاب، اکنون «کتاب مرجع» است.
عکسهای کامران عدل از «رضا ارحام صدر»
کتیبهی مسجدِ «جامع عتیقِ» اصفهان، منقوش به شعری از حافظ
منبع: ایلنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۶۴۴۱۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا گزارش بیبیسی درباره نیکا شاکرمی جعلی است؟
در حدود دو سال گذشته رسانههای فارسیزبان ضدایران و حتی غربی، بارها در گفتوگو با افراد مختلف،گزارشهایی درباره نحوه درگذشت نیکا شاکرمی منتشر کردهاند؛ گزارشهایی که حتی با روایتهای مخدوش مادر و خاله این نوجوان تناقضهای جدی داشته است. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، سرویس جهانی بیبیسی روز دوشنبه 29 آوریل (10 اردیبهشت ماه) با تکیه بر اسنادی که به تعبیر این رسانه «بسیار محرمانه» خوانده شده، گزارشی از نحوه درگذشت نیکا شاکرمی منتشر کرد. نیکا شاکرمی نوجوان 16سالهای بود که رسانههای فارسیزبان ضدایران، در نخستین روزهای ناآرامیهای سال 1401، از او به عنوان یکی از کشتهشدگان اعتراضات در تهران نام بردند. مقامات قضایی و امنیتی با استناد به محل درگذشت این فرد و همچنین گزارش پزشک قانونی، ضمن رد اظهارات رسانههای ضدایران، «سقوط از ساختمان» را علت مرگ شاکرمی معرفی کردند. با این وجود اما چند تصویر از حضور شاکرمی در اعتراضات و ویژگیهای شخصیتی مادر و خاله شاکرمی، فضای مناسبی را در اختیار شبکههای ضد ایران برای دمیدن بر آتش اعتراضات در ایران با هدف سرنگونی حکومت داده بود.
در طول کمتر از دو سال گذشته رسانههای فارسیزبان ضدایران و حتی غربی، بارها و بارها در گفتوگو با افراد مختلف، گزارشهایی درباره نحوه درگذشت این نوجوان 16ساله منتشر کردهاند؛ گزارشهایی که در بسیاری از مواقع، حتی با روایتهای مخدوش مادر و خاله نیکا شاکرمی نیز تناقضهای جدی داشته است.
دوشنبه دهم اردیبهشت، سرویس جهانی بیبیسی، روایت جدیدی از درگذشت نیکا شاکرمی منتشر کرد که با وجود تلاشهای فراوان، رد این تناقضات در آن بسیار مشهود است. برخلاف دفعات قبل، این بار یک رسانه بینالمللی و آن هم با استناد به اسنادی که آنها را «بسیار محرمانه» میخواند، به ماجرا ورود کرده است. این موضوع به اندازهای عجیب بود که دویچهوله فارسی درباره آن نوشته «این اولینبار است که یک رسانه بینالمللی با استناد به سندی محرمانه چنین گزارشی را منتشر میکند.» بیبیسی ادعا کرده این گزارش «بخشی از یک پرونده 322صفحهای» درباره معترضان بوده است. این رسانه هرچند مدعی محرمانه بودن این سند است اما در گزارشش به «تناقضهای موجود در اسناد» نیز اشاره کرده. به عنوان نمونه، بیبیسی اذعان داشته در سندی که تحقیقاتش روی آن «متمرکز» شده، «حاوی چند تناقض» بوده است. بیبیسی نوشته: «به عنوان مثال، نیروی انتظامی «ناجا» که در این گزارش نقل شده، در آن زمان به «فراجا» معروف» بوده است.
در حالت معمولی نهتنها یک رسانه بینالمللی که حتی رسانههای محلی نیز حاضر به انتشار سندی با چنین اشتباه فاحشی نخواهند شد. آنطور که سرویس جهانی بیبیسی اذعان داشته، این تنها یکی از تناقضات این سند بوده است اما بیبیسی برای توجیه انتشار این گزارش، مدعی شده مفاد اسناد را با فردی که بیبیسی آن را «افسر اطلاعاتی سابق ایران که به آرشیو سپاه پاسداران دسترسی داشته» معرفی کرده، به اشتراک گذاشته و این فرد صحت گزارش را تایید کرده است!
انتشار این گزارش با چنین اسنادی حتی باعث شده برخی رسانههای فارسیزبان ضدایران که چندان نیز حرفهای نیستند، با محتوای بیبیسی فاصله خود را حفظ کنند. دویچهوله فارسی پس از انتشار بخشی از این گزارش نوشت «به طور مستقل امکان راستیآزمایی این گزارش را ندارد.»
چنین خطای فاحشی آن هم از رسانهای به قدمت سرویس جهانی بیبیسی، از دو حالت خارج نیست؛ یا این پروژه دستپخت سرویسهای امنیتی غربی است و یا اینکه باید این گزارش پوست موز یک گروه نفوذی باشد که زیر پای بیبیسی انداخته شده است. نباید فراموش کرد اسفند سال گذشته یک گروه هکری که مدعی هک سامانههای مربوط به قوه قضائیه بود، اسنادی را منتشر و ادعا کرد که دو سند آن مکاتبه در طبقهبندی «سری» وزارت اطلاعات با دادستان عمومی و انقلاب تهران برای خروج برخی کارمندان دو شبکه معاند تلویزیونی «ایران اینترنشنال» و «بیبیسی فارسی» از فهرست کارکنان ممنوعالمعامله این دو شبکه ضدایرانی است. شبکهای که چنین اطلاعات مخدوش و متناقضی را در اختیار بیبیسی قرار داده، بلافاصله در شبکههای اجتماعی دست به کار شد و با استفاده از لشکر سایبریاش، به صورت پرحجم سعی در بازنشر گسترده این گزارش کرد.
چرا گزارش اخیر بیبیسی جعلی است
فارغ از این که خانم نیکا شاهکرمی بر اثر چه حادثه یا اتفاقی فوت کرده، میتوان با قاطعیت گفت گزارشی که توسط بیبیسی منتشر شده ، به دلایل مختلف جعلی و فاقد اعتبار است. جعل کننده از اطلاعات بسیار کمی درباره سازمان و سازکار سپاه برخوردار بوده یا تعمد داشته است.
تهیهکننده یا جعلکننده گزارش هدف اولیهاش از چنین جعل غیر حرفهای و پر از دروغ و مین گذاری شدهای، بی حیثیت کردن بیبیسی بوده است. بیبیسی حتی حاضر نشده اسم فرمانده تیپ انتظامی و… را در گوگل سرچ کند تا متوجه مسولیت و رده آن و عنوان سازمانی شود.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/